sargarmestan

سرگمی

sargarmestan

سرگمی

زیباترین جملات و سخنان بزرگان درباره تلاش و پشتکار


سخنان بزرگان در مورد تلاش از جمله جملات انگیزشی پرکاربرد هستند. انسان‌های بزرگ که در زندگی خود به موفقیت‌های چشمگیر رسیده‌اند، بیشتر این موفقیت را از تلاش و کوشش و پشتکار داشتن در انجام امور به دست آورده‌اند. شاید یک متن در مورد جنگیدن برای هدف بتواند سرنوشت فردی را تغییر داده و آن را به سمت موفقیت سوق دهد.


سخنان زیر بخش کوتاهی از سخنان بزرگان درمورد تلاش است.


صرف نظر از هر پاداشی که زندگی به تلاش‌هایمان بدهد یا ندهد، آنگاه که لحظه مرگ فرا می‌رسد هر کدام از ما باید این حق را داشته باشیم که با صدای بلند بگوییم:«من آنچه در توان داشته ام انجام داده‌ام».

لویی پاستور
♦♦♦♦♦

هیچ وقت به شما آرزویی داده نمی‌شود مگر اینکه قدرت به واقعیت پیوستن آن هم به‌تان داده شود. ولی، شاید مجبور باشید برایش تلاش کنید.

ریچارد باخ
♦♦♦♦♦

اهمیت به انسان و سرنوشت او باید همواره هدف اصلی تمام تلاش‌های علمی باشد. هرگز این موضوع را لا‌به‌لای نمودارها و معادلاتت از یاد نبر.

آلبرت انیشتین
♦♦♦♦♦

به پشتکار سنگ‌تراش توجه کنید. چگونه وی سنگ به آن برزگی را می‌شکند و به آن شکل می‌دهد. او هر سنگ سختی را با تیشه می‌تراشد . ضربه اول حتی خراشی جزئی هم بر سنگ وارد نمی‌کند، اما او پشت سر هم صدها و یا هزاران ضربه می‌زند. حتی در مواقعی که حرکات او بیهوده به نظر می‌رسند دست از تلاش بر نمی‌دارد، زیرا می‌داند که اگر کسی فوراٌ به نتیجه نرسد معنی‌اش این نیست که پیشرفت نمی‌کند. پس او از زدن ضربه دست نمی‌کشد. زمانی فرا می‌رسد که سنگ دو نیم می‌شود . آیا فقط ضربه آخر مؤثر بوده است؟ البته خیر. تلاش مستمر او نتیجه داده است.

آنتونی رابینز

انواع دعا برای پیدا شدن افراد و اشیا گمشده

چه دعا‌هایی برای پیدا شدن اشیا گمشده کمک کننده هستند؟ گم‌ شدن اشیا قیمتی معمولا با ناراحتی‌های فراوانی همراه است و اشخاصی که به این مشکل دچار می‌شوند، ساعت‌های زیادی را برای پیداکردن آن وسایل صرف می‌کنند. در این مقاله ما به معرفی انواع دعاهای مجرب برای پیداشدن اشیا قیمتی گم‌شده، نظیر طلا و پول، و دعاهایی برای رفع فراموشی می‌پردازیم. 


۱. دعای کفعمی

شیخ کفعمی در کتاب "مصباح" این دعا را برای پیداشدن اشیا گمشده سفارش کرده:
{یَا مَنْ لَا یَخْفَى [عَلَیْهِ‏]عَنْهُ‏ مَکْتُومٌ‏ وَ لَا یَشُذُّ عَنْهُ‏ مَعْلُومٌ‏ وَ لَا یُغَالِبُهُ مَنِیعٌ وَ لَا یُطَاوِلُهُ رَفِیعٌ ارْدُدْ بِقُدْرَتِکَ عَلَیَّ مَا فِی. قَبْضَتِکَ إِنَّکَ أَهْلُ الْخَیْرَاتِ وَ مِنْهَا اللَّهُمَّ یَا هَادِیَ الضَّالَّةِ وَ رَادَّ الضَّالَّةِ أَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ وَ سُلْطَانِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ. وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَرُدَّ عَلَیَّ ضَالَّتِی فَإِنَّهَا مِنْ عَطَائِکَ وَ فَضْلِکَ وَ رِزْقِک}


۲. آیه‌ی ۵۹ از سوره‌ی انعام

این آیه برای پیدا شدن اشیا گمشده قیمتی بسیار سفارش شده است. البته در برخی از منابع دعای دیگری بعد از این آیه ذکر شده و گفته شده که آن دعا را بعد از خواندن این آیه زمزمه کنید. در این قسمت، آیه‌ ۵۹ از سوره‌ انعام را ذکر کرده و پس از آن دعا را زمزمه می‌کنیم.

متن آیه‌ی ۵۹ سوره‌ی انعام:
{وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ}

سپس این دعا را بخوانید:
{اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَهْدِی مِنَ الضَّلَالَةِ وَ تُنْجِی مِنَ الْعَمَى وَ تَرُدُّ الضَّالَّةَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِی وَ رُدَّ ضَالَّتِی وَ صَلِّ‌عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلِّم}


برای آگاهی از دیگر دعاها به مجموعه دعا برای پیدا شدن فوری گم شده رجوع نمایید.


لطفا نظرات و پیشنهادات خود را برای ما ارسال نمایید.

دستور تهیه لواشک گوجه سبز خوشمزه و دلچسب

یکی از پرطرفدارترین تنقلات موجود در دنیا، لواشک است. لواشک در واقع همان عصاره میوه است که در برابر نور خورشید و یا در فر اجاق‌گاز خشک شده و بسته به میوه‌های مصرف‌شده، در طعم‌های ترش، شیرین و ملس به وفور یافت می‌شود. تهیه لواشک خانگی کار سختی نیست و بهتر است به جای خرید لواشک‌های بازاری که اغلب دارای رنگ‌های خوراکی مجاز یا غیر مجاز و مواد نگه‌دارنده می‌باشند، خودتان آستین بالا زده و لواشک خانگی سالم و خوشمزه با طعم مورد علاقه خود درست کنید. محبوب‌ترین انواع لواشک؛ لواشک آلو، لواشک آلبالو، لواشک زردآلو، لواشک سیب، لواشک آلوچه یا لواشک گوجه سبز هستند.


گوجه سبز یا آلوچه2 کیلوگرم
آببه میزان لازم
نمکبه میزان لازم



  1. برای تهیه لواشک گوجه سبز ابتدا باید؛ گوجه‌ سبزها را شسته و داخل یک قابلمه بزرگ بریزید.
  2. مقداری آب روی میوه‌ها بریزید. آب باید به قدری باشد که کامل روی گوجه سبزها را بپوشاند.
  3. به مقدار کم نمک و در صورت تمایل کمی شکر به گوجه‌ها اضافه کنید و قابلمه را روی حرارت قرار دهید. درب ظرف را کامل نبندید زیرا سر می‌رود.
  4. آن‌ها را با یک کف‌گیر هم بزنید تا هم ته نگیرد و هم بهتر له شود.
  5. وقتی گوجه‌ سبزها پخته شدند و مایع به غلظت رسید، شعله را خاموش کرده و اجازه دهید کمی خنک شوند سپس از صافی عبور دهید.

برای آگاهی از طرز تهیه کامل لواشک گوجه سبز به لینک زیر رجوع نمایید.


طرز تهیه لواشک گوجه سبز یا آلوچه


لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در قالب کامنت برای ما ارسال بفرمایید.

قصه شب برای کودکان

بعضی از بچه‌ها موقع خواب دنبال بهانه‌ای برای فرار کردن از خوابیدن می‌گردند و اصلا دلشان نمی‌خواهد بخوابند. شنیدن داستان و قصه و خواندن کتاب‌های مختلف، علاوه بر اینکه مهارت‌های ذهنی کودک را تقویت می‌کند، به او فرصت خیال‌پردازی و قصه‌سازی را نیز می‌دهد و به او کمک می‌کند تا راحت‌تر به خواب رود.


۱. فیل‌ها و موش‌ها

در روزگاران قدیم، شهر زیبایی پر از خانه‌ها و معابد بزرگ وجود داشت. شهر ثروتمند بود و مردمانش همیشه خوشحال و شاد بودند. نزدیک شهر، دریاچه‌ای بزرگ با آبی آشامیدنی قرار داشت. آب دریاچه بسیار شیرین و گوارا بود.

اما با گذشت زمان، این شهر به ویرانه تبدیل شد و ساکنان آن به شهرهای دیگر و دور‌دست کوچ کردند. آن‌ها هر آن‌چه که داشتند از جمله گاو‌های شیرده، گاو‌های نر، بز‌ها و اسب‌ها را با خود بردند. حتی سگ‌ها و گربه‌های ولگرد نیز تصمیم گرفتند که ساکنان شهر را دنبال کنند و همراه با آن‌ها شهر را ترک کردند.

فقط موش‌های این شهر تصمیم به ماندن گرفتند. حتی بدون هیچ گونه سکونتی، پوشش گیاهی طبیعی موجود در این شهر برای موش‌هایی که تصمیم به ماندن داشتند، غذای کافی را تأمین می‌کرد. این شهر با تعداد زیادی از درختان میوه پوشیده شده بود. موش‌ها می‌توانستند انواع میوه و سبزیجاتی که در سطح شهر رشد می‌کرد را بخورند. به آرامی، تعداد موش‌ها زیاد و کل شهر به شهر موش‌ها تبدیل شد!

چندین نسل از موش‌ها در کنار یکدیگر در شهر زندگی می‌کردند. آن‌ها پدربزگ - مادربزرگ‌ها، پدر - مادر‌ها، عموها، خاله‌ها، دایی‌زاده‌ها، عمه‌زاده‌ها و تعداد خیلی خیلی زیادی از بچه موش‌ها بودند. این خانواده از یکدیگر، در بیماری و سلامتی به خوبی مراقبت می‌کردند.

دورتر از شهر، جنگلی انبوه وجود داشت. رودخانه‌ی بزرگی که از جنگل عبور می‌کرد، برای همه‌ی حیواناتی که در جنگل زندگی می‌کردند، آب آشامیدنی تأمین می‌کرد. در میان حیوانات جنگل، یک گله‌ی بزرگ فیل وجود داشت. فیل‌ها با حیوانات دیگر در جنگل سازش داشتند. جنگل برای آن‌ها غذای کافی‌، آب و سرپناه فراهم می‌کرد.

در یک تابستان سخت، رودخانه به دلیل بارش کم باران خشک شد. حیوانات جنگل از تشنگی شروع به مردن کردند. ملکه‌ی گله‌ی فیل‌ها از همه‌ی فیل‌های جوان خواست که در جستجوی آب به همه سو بروند. پس از گذشت چند روز، یکی از فیل‌ها به نزد فیل ملکه بازگشت و به او درباره‌ی دریاچه‌ی نزدیک شهر موش‌ها گفت. فیل ملکه به یک‌باره دستور داد که گله از جنگل خارج شود و به سمت دریاچه حرکت کند.

به محض این که گله‌ی فیل‌ها دریاچه را دیدند، شروع به دویدن به سمت آن کردند. ماه‌ها بود که فیل ها رنگ آب را به خود ندیده بودند و نمی‌توانستند جلوی خود را بگیرند که به سمت دریاچه ندوند. فیل‌ها در جریان این شور و هیجان‌شان، متوجه نشدند که صدها موش در زیر پای آن‌ها لگدمال می‌شود.

موش‌ها سعی کردند خود را نجات دهند، اما بسیاری از آن‌ها کشته و زخمی شدند. آنها می‌ترسیدند که فیل‌ها در هنگام بازگشت از دریاچه، ناآگاهانه تعداد زیادی موش دیگر را زیر پا له کنند. یک موش سالخورده پیشنهاد کرد که موش‌ها باید بروند و کل ماجرا را برای فیل ملکه نقل کنند. علاوه بر این‌، موش‌ها باید از فیل ملکه بخواهند که گله را از مسیر دیگری بازگرداند.

موش‌ها کاری که موش سالخورده گفته بود را انجام دادند. فیل ملکه از آن چه که گله‌ی فیل‌ها بر سر موش‌ها آورده بود بسیار اظهار ندامت کرد. او به موش‌ها اطمینان داد که گله هنگام بازگشت به جنگل مسیری متفاوت را طی می‌کند و هرگز از نزدیکی شهر موش‌ها عبور نخواهد کرد. موش سالخورده از فیل ملکه برای درک نگرانی موش‌ها تشکر کرد. وی همچنین به فیل ملکه گفت که خانواده‌ی موش‌ها در صورت نیاز همیشه آماده‌ی کمک به فیل‌ها خواهند بود.

ماه‌های زیادی گذشت. پادشاه قلمرو همسایه، در حال ارتقاء ارتش‌اش بود و فیل‌های زیادی را برای پادشاهی خود می‌خواست. خدمتگزاران او به جنگل رفتند و تله‌هایی برای گرفتن فیل‌ها کار گذاشتند؛ خندق‌های عمیق حفر کردند، روی آن‌ها را با برگ پوشاندند و موزهای زیادی را روی برگ‌ها به عنوان طعمه قرار دادند.

فیل‌ها در حالی که سعی داشتند موزها را بخورند، به دام افتادند. خدمتگزاران شاه با کمک سایر فیل‌های اهلی خودشان ، فیل‌های به دام افتاده را بیرون کشیدند. پس از خارج  کردن آن‌ها از خندق‌ها ، به وسیله‌ی طناب‌های ضخیم، فیل‌ها را به درختان بستند و برای آگاه کردن پادشاه از وضعیت، آن‌جا را ترک کردند.

فیل ملکه یکی از فیل‌هایی بود که به دام افتاده. بود. او آرام گرفت و شروع به فکر چاره‌ای برای فرار کرد. ناگهان او به فکر موش سالخورده و قول او برای کمک به فیل‌ها افتاد. فیل ملکه یکی از فیل‌های جوان را که هنوز در در دام نیفتاده و آزاد بود را صدا زد. او از فیل جوان خواست تا به شهر موش‌ها برود و کل ماجرا را روایت کند.

فیل جوان دستور فیل ملکه را انجام داد. به زودی هزاران موش برای کمک به دوستان خود به جنگل آمدند. در عرض چند دقیقه، طناب‌ها را با دندان‌های تیز خود پاره کردند. فیل‌ها دوباره آزاد شدند.

فیل ملکه از موش سالخورده  به دلیل به خاطر سپردن این قول و نجات فیل‌ها از اسارتشان تشکر کرد. موش سالخورده خوشحال بود که موش ها توانستند به فیل‌ها کمک کنند و به این ترتیب دین خود را ادا کنند. فیل‌ها و موش‌ها به دوستانی صمیمی تبدیل شدند. آن‌ها از آن پس در صلح و آرامش زندگی کردند.

برای آشنایی با انواع قصه شب برای کودکان می‌توانید به لینک زیر رجوع کنید.


قصه شب برای کودکان؛ ۹ قصه کوتاه و بلند با موضوعات جذاب


قصه شب برای کودکان


۲. کره اسب شاخ دار

روزی روزگاری توی یه دشت بزرگ و سرسبز یه عده اسب زندگی می‌کردند. اونا همه جا با هم می‌رفتند و همیشه پیش هم بودند. روزا می‌رفتند از دشت‌های سرسبز علف می‌خوردند و از چشمه خنکی که داشتن آب می‌خوردند. بچه‌ها باهم می‌دویدند و بازی می‌کردند. بین این اسب‌ها یه کره اسب خوشگل هم بود که یه فرقی با اسب‌های دیگه داشت. اون روی سرش یه شاخ خیلی کوچولو داشت. اسم این کره اسب شاخدار بود. همه‌ی اسب‌ها اسب شاخ‌دار رو خیلی دوست داشتند، ولی خودش اصلا از شاخش خوشش نم‌یومد. دلش می‌خواست شکل اسب‌های دیگه باشه. احساس می‌کرد این شاخ مزاحمشه و زشته. پیش خودش می‌گفت: آخه این شاخ به چه درد من می‌خوره؟ اصلنم قشنگ نیست. من دلم می‌خواد شکل اسب‌های دیگه باشم.
تا اینکه یه روز از پیش اسب‌ها رفت. رفت تا شاخشو یه جوری از بین ببره. همینجوری که تنها به راهش ادامه می‌داد، یهو توی آسمون، اونور دشت، چشمش به یه رنگین کمون خیلی خوشگل افتاد. نه یکی، چند تا رنگین کمون. آنقدر محو تماشای اون‌ها شد که شاخش یادش رفت. دوید به سمت رنگین کمون‌ها بعد یهو چشمش به یه صحنه‌ خیلی عجیب و قشنگ افتاد. اسب شاخ‌دار خیلی تعجب کرده بود. کلی اسب پشت اون دشت بودند که مثل خودش شاخ داشتند؛ و از شاخ هر کدوم از اسب‌ها یه رنگین کمون خیلی خوشگل بیرون اومده بود. اسب شاخ‌دار هاج و واج داشت نگاهشون می‌کرد که اسب‌ها اونو دیدند. همه اومدند به سمتش و بهش سلام دادند: سلام. تو چه تک شاخ‌دار خوشگلی هستی. عجب شاخی داری! اسب شاخ‌دار گفت: تک شاخ؟ تک شاخ چیه؟ من یه اسبم. تک شاخ‌ها بهش گفتند که به اسب‌هایی که یه شاخ روی صورتشون دارند می‌گویند تک شاخ. تک شاخ‌ها توی باغ وحش‌ها یا توی کتابای علمی نیستند. اونا فقط توی رویا‌ها و کارتون‌ها زندگی می‌کنند و تازه شاخشون یه چیز بی مصرف نیست. بلکه یه شاخ جادوییه و کمترین کارش اینه که از توش رنگین کمون دربیاد؛ و بعد بهش یاد دادند چه جوری از شاخش استفاده کنه. اسب شاخ‌دار خیلی خیلی خوشحال بود که با اینکه شبیه اسب‌های دیگه نیست، ولی یه موجود رویایی منحصر به فرده.
با این حال دلش برای خونواده‌ اسب‌ها تنگ می‌شد. بخاطر همینم برگشت پیششون تا بهشون نشون بده با شاخش چیکار می‌تونه بکنه.
 

قصه شب

 

فال حافظ آنلاین

زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

فال حافظ چنان با زندگی ما ایرانیان آمیخته شده که چه در خلوت و تنهایی و چه در محافل و جمع‌ها جایگاهی والا و بی‌نظیر دارد. حافظ شیرازی این شاعر کم‌نظیر با سرودن غزل‌های نغز توانست روح فارسی‌زبانان و غیرفارسی‌زبانان را جلا دهد. حال پس از گذشت قرن‌ها تفأل زدن به دیوان پرمعنای او جزیی از رسومات ایام خوش ما شده است، چراکه تفأل به دیوان حافظ همواره امیدی در دل‌ها می‌نشاند. 

اکنون تو نیز خالصانه نیت خود را در نظر بگیر، فاتحه‌ای بخوان و زیر لب این جملات را زمزمه کن:

 

ای حافظ شیرازی!

تو محرم هر رازی!

تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می‌دهم

که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده سازی.


فال حافظ شیرازی | نیت کنید و اشاره کنید | به همراه تعبیر و معنی


لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در رابطه با فال حافظ با ما به اشتراک گذاید.